اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

حتی واسه حشرات موذی فرصت زندگی هست ..

و زندگی مال ما نیست

سلام . دوباره خاک اینجا رو گرفتم و می‌خوام توش بنویسم از چیزهایی که فکرم رو مشغول کرده . اگر دوست دارید اینجا رو بخونید دوباره خوشحال میشم ..

اپیزود دوباره شروع به فعالیت خواهد کرد :)

بعد از سلام و عرض ادب باید تشکر کنم از اینکه هنوز به این اپیزود که یک زمانی کلبه محقر اینجانب بوده اعتماد و احترام داشتید و برای من که نویسنده اینجا بوده‌ام لطف و مرحمت . ارادتمند تک تک شما هستم و بعد از مدت‌ها باز ستاره زرد رنگ اپیزود (اگر در بیان آن را دنبال کرده باشید) روشن شد .

خیلی سپاسگزارم که هنوز به اپیزود لطف دارید . از من به شما عزیزان جان این پست اطلاع‌رسانی تقدیم می‌شود.

اگر هنوز اپیزود را از پنل بیان خود دنبال می‌کنید، یا از طریق وبسایتی به این آدرس رسیده‌اید و مطالب اینجا را دوست داشته و به من لطف و مرحمتتان را ابراز فرمودید و مطالعه کردید و علاقه‌مند بودید خدمت شما عارض می‌شوم که اپیزود با این پست نه به پایان همیشگی و ابدی خودش بلکه با این پست به شروع فصل جدیدی از نوشتن می‌رسد. اما دیگر اپیزود در این آدرس بروز نمی‌شود.

نویسنده اپیزود سه شخص بودند که از آنها هامون دیگر نمی‌نویسد و ویلی رضایتی مبنی بر نوشتن آدرس نداشته و ندارد و تنها هاتف مانده که اپیزود را راه‌آندازی و شروع نموده است . اگر دوست دارید ادامه نوشته‌های اپیزود را ببینید باید عرض کنم که نویسنده اینجا به وبسایت شخصی خویش کوچ کرده است . اگر تمایل دارید خوشحال می‌شوم در آدرس جدید در خدمت شما عزیزان باشم و خیر مقدم پیشاپیش مرا پذیرا باشید.

و از این پس اپیزود به معنای واقعی کلمه فصل جدیدی را در آدرس جدید شروع خواهد کرد و اینجا دیگر بروز نخواهد شد . ( یا شاید برای استفاده‌های دیگر ذخیره شد) . می‌توانید وبلاگ هاتف را در آدرس زیر مطالعه کنید . بی‌صبرانه منتظر حضور گرمتان هستم .

ارادتمند . هاتف

 

Blog.hatefix.ir

بسیار از دوستان عزیز سپاسگزار هستم که یک بار دیگر به وبلاگ اپیزود لطف دارید و سر می زنید. طبق استفاده ای که بنده از بلاگ بیان در این سالها داشته ام و نظر برخی از دوستان و تجربه ای که در این سال های طولانی از وبلاگ نویسی دارم تعدادی پیشنهادات به صورت کاملا خلاصه را در ادامه مطلب مطرح نموده ام که خواندنش خالی از لطف نیست.

در صورتی که شما عزیزان با این مطالب موافق بودید در قسمت نظرات اعلام نمایید که موافق هستید. این مطلب را نیز به دوستان خود ارسال نمایید تا اگر انها نیز دوست داشتند بیایند و به عبارتی دیگر زیر این مطلب را امضا کنند. تنها نظراتی که این مطلب را تایید یا به اصطلاح امضا کرده اند منتشر و تایید برای نمایش می شوند .

در صورتی که احساس می کنید مطلبی یا امکانی جا افتاده یا در این مطلب نیست از بخش نظرات همین مطلب بفرمایید تا به مطلب اضافه گردد. نظرات پیشنهادات برای نمایش تایید نمی شوند تا تنها امضاها زیر مطلب نمایش داده شوند . بعد از اینکه تعداد کسانی که زیر این پست به وسیله نظراتشان مطلب را تایید نموده اند تنها کافیست مطلب را برای مسئولین وبسایت بیان ارسال نماییم تا نسبت به انجام این پیشنهادات اقدام لازم رو صورت بدهند.

با توجه به ارادتی که به این سرویس داشته ام بسیار برای نوشتن چنین مطلبی وقت گذاشته ام و اگر برایم مهم نبود قطعا این زمان رو برای نوشتن چنین مطلبی قرار نمی دادم و امیدوارم که با کمک شما دوستان بتوانیم حداقل یک سرویس قدرتمند وبلاگ نویسی در ایران داشته باشیم. مخصوصا این روزها که بحث محدود شدن شبکه های اجتماعی نیز مطرح شده و احتمال ریزش کاربر به وبلاگها مجددا ممکن است محیا شود.

از آنجا که همه وبلاگ نویس هستید با خواندن مطالب بلند مشکلی ندارید این مطلب نیز کمی طولانیست چون شامل تمامی پیشنهادات می باشد و ممکن است طولانی تر هم شود چون پیشنهاداتی به داخل آن اضافه می شود. اما خاطرنشان می کنم که مطلب تا حد امکان خلاصه نوشته شده است تا وقت شما عزیزان را نگیرد. عنوان بندی نیز کمک می کند تا درصورتی که اطلاعاتی از عنوان دارید نیازی نباشد که متن زیر عنوان را مطالعه نمایید.

دوستی میگفت:

مامانبزرگم میگفت اگه همه بقچه‌ی بدبختیاشونو بندازن تو یه چاله، بعد بهشون بگن هرکی هرکدومو میخواد برداره، همه بقچه‌ی خودشونو برمیدارن دوباره

مشکل اینجاس که نصف اینایی که خدارو قبول دارن، خدا قبولشون نداره...😐

به نظر من خداوند در دین اسلام خیلی سخت گیری نکرده.

ولی گاها الله کاری نداره ولی عبدالله ول نمیکنه.




+ چون به خلوت میروند آن کاره دیگر میکنند

یکی از تروریستها گفته: آمدیم که بمانیم!


عراقی‌ها هم در خرمشهر نوشته بودند: آمدیم که بمانیم!


شهید بهروز مرادی بعد از آزادی خرمشهر زیرش نوشت: آمدیم نبودید!😎




+ از کسانی که مکه میرن چخبر؟

‏هرکی رو آوردن دورهمی ازش پرسیدن سخت بود معروف شدن؟ گفت خانواده خیلی مخالف بود ولی تونستم. مثکه تو ایران خانواده ها عامل اصلی عدم پیشرفتن.




+ کسیو اینجا داریم که خواست یه کاری بکنه و خانواده به طور بیهوده مانعش نشد؟ خوش به حالت

فکر کنین ٤٠ نفرین تو یه کلاس دانشگاه نفر اخر کلاس سیگاری و ٢٤ ساعته ول معطل معدلش ١٣ شده.

حدس میزنین بعد از لیسانس کجا قبول شه؟



+ افرین رتبه زیر ١٠ اورده 😎

+ هیچوقت کسیو دست کم نگیرین

+ خودتو باور کن.

در برهه ی ٥ ساله ای از زندگیم هستم که بخام توصیفش کنم میشه:

سخت و دشوار

سربالایی

طاقت فرسا

شرایط ناهموار

فشار روانی

استرس

هجمه



+ حس یه سامورایی خسته رو دارم که یه ارتش روبروشه😫

هموطنان عزیز ساکن در شهرستان ازتون گله دارم

ما هروقت از تهران اومدیم شهرتون فقط به جرم اینکه تهرانی هستیم انواع بدترین برخوردا تا زرنگ بازیو ازتون دیدیم.

ولی وقتی خودتون تهران میاید باهاتون اینطوری رفتار نمیشه. من خودم مورد بوده یه ساعت وسط خیابون واستادم با gps واسه بنده خدایی که از شهرستان اومده بود راهو گم کرده بود توضیح دادم.



+ در جواب کجایی هستی بهترین جواب اینه: "ایرانیم" 

کاش اقلن گروه خونیم -O بود به یه دردی میخوردم😐

٩٩ درصد مردم گوش نمیدن که بفهمن

گوش میدن که جواب بدن فقط





+ wili

روز به روز حروم خوری و کلاه سره هم گذاشتن و به قول ما ایرانیا (زرنگ بازی) بدتر و بیشتر میشه

تا جایی که امروزه به جرات میتونم بگم دزدی و زرنگ بازی جزئی از فرهنگمون شده