نور سو سو می کند
شستمین اپیزود رو در هوای سرد تقدیم شما عزیزان می کنم ..
وقتی در این تاریکی شب نوری از دو سو سو می کند ... و تو در جنگلی سرد و تاریک تنهایی قدم می زنی ... و این نور شاید تو را به سمت تو بکشاند .. نوری که از دور شاید دری باشد به سوی روشنایی .. به سوی خوشبختی .. و شاید بهشت درون آن نور باشد .. و شاید حداقل آتشی باشد تا از سرمای این جنگل سرد تو را نجات بدهد .. وقتی که کوچکترین چیز به تو امید می دهد از سرگردانی که این روزها داری تجربه اش می کنی .. شاید آن نور .. نور یک شمع کلبه ای تاریک باشد و شاید آتشی بزرگ ..
مهم این است که تورا به خود جذب می کند .. و این امید است ... مهم نیست چه روشن شده .. مهم این است که شاید .. شاید .. تورا از این سرما .. از تاریکی .. نجاتت دهد ...
وقتی که تاریکی به تو چیره میشود ... نوری که سو سو می کند ... می تواند کل جنگل تو را روشن کند ...
شاید می توان با همان سو سو ی نور ... در وسط جنگل سرد ... امیدوار شد ... شاید می توان شاد شد ...
شاید می توان ...
- ۹۴/۱۰/۱۲