اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

و این روز های اخر

چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ

و زمستان هم به مانند پاییزی که رفت .. مثل عادت همیشگی .. بار و بنه را حسابی جمع و جور کرده و منتظر است بهار بیاید .. بهار همیشه آدم وقت شناسی هست و مردم بیشتر از همه دوستش دارند ..

زمستان خسته آبی رنگ می رود .. با شاید دلتنگی ها .. و جای خود را به بهاری می دهد که سبز پوشیده و گل سری به سر زده و خندان با یک کالسکه می آید ..

زمستان سالی که همه آن را عروس نامیده بودند ...

زندگی همیشه همین بوده ..

یکی می آید .. و دیگری می رود ... و هر آمدنی ... یک رفتنی خواهد داشت...

همانطور که زمستان دارد میرود و بهار می آید

روزی بهار هم می رود ..

و این گذر عمر  تداوم می یابد اما این ماییم ... که برایش ارزشی می نهیم .. و یا .. فقط گذرش را تماشا می کنیم

نظرات  (۲)

بعضی وفتا از عالم و آدم شکایت می کنم که چرا همه چی یه روزی تموم میشه ):
و من در هیچ کجا از این تکرار بیهوده زیبایی ای نمیبینم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">