اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

گاهی وقت ها .. ما آدمها .. یک کاری رو دوست داریم و با جون دل انجامش می دیم. منظورم شغل نیست. منظورم کارهای کوچیک داخل اون شغله .. مثلا یک آهنگ رو خیلی دوست داریم بسازیم و روی دیگری اصلا ... کار پیش نمی ره ..

و دقیقا در این پاراگراف بر عکس پاراگراف بالا .. کاری که خوشمون نیاد رو ... اصلا دوستش نخواهیم داشت . برای باز کردن از سر انجام می دیم..

این رابطه جایی نمود پیدا می کنه که بخواهیم کار رو برای فردی انجام بدیم.

برای مثال .. اگر فرد رو کار حساس باشه.. به همون انداره ما تنبل میشیم و کار قوی و درجه یک تحویل نمی دیم .. و از سرمون باز می کنیم .. برعکسش هم هست .. که طرف مقابل فقط می خواد کار انجام بشه و ایراد گیر نیست . آن وقت هست که قشنگ ترین طرح و کار از آب در میاد . نظر شما چیست؟

خیلی از ما ایرانی ها در تمامی مسایل صاحب نظریم . همیشه فکر می کنیم استادیم. یک خط اچ تی ام ال رو می بینیم و اسممون رو می ذاریم توسعه دهنده وب. با ته ظرف روغن صدا در می آوریم و اسممون رو می گذاریم تنظیم کننده . در حمام داد می زنیم و خواننده می شویم . دو دفعه به بی بی سی نگاه می کنیم و میشویم فعال سیاسی مدنی ، در دلالی سر یکی کلاه می گذاریم و می شویم فعال اقتصادی ویا تاجر . اسم صادق هدایت و شنیده ایم و می شویم متخصص ادبیات و از این قبیل خیلی زیاد است .

چرا هیچ وقت نخواستیم که بخوانیم . در اینستاگرام همه در بیوگرافی شان به زبان انگلیسی نوشته اند . شاید میلیونی باشد که حتی یک پست به زبان انگلیسی دارند. اما اگر یک خارجی توریست وارد همین تهران باکلاس که همه به قول گفتی شاخ و درجه یک هستند شود حتی یک نفر هم نمی تواند متوجه شود این چه می گوید .. همه در اصل طبل توخالی شدیم . صدامون خیلی زیاد شده . اما داخلمون هیچی نیست . به همه بی شعور می گویم . نا فهم می گوییم . ایراد می گیریم اما یک خط کتاب نمی خوانیم . نمایشگاه کتاب برگزار می شود انگار سیزده به در است.

به جای 10 تا خواندن و یکی حرف زدن . 0 تا می خوانیم و صد تا حرف می زنیم.

کی درست می شود ... خدا بهتر می داند .

احمق ترین آدم ها کسی هست که در مقابل فهمیدن مقاومت کند!


در زمان های خیلی دور هر شخصی برای معروف شدن و مشهور شدن راه زیادی داشت . در هر زمینه ای باید زجر می کشید و تلاش می کرد. اگر می خواست که بشود دکتر شریعتی باید مدرسه می رفت و نمره های عالی دریافت می کرد. بعد در دانشگاه کلی درس می خواند و کتاب و بعد می شد دکتر شریعتی معروف. و حتی در زمینه موسیقی طرف هزینه می کرد و سه ساز را فرا می گرفت و سعی و تلاش می کرد و گرسنگی می کشید و زجر تا این که یک روز می شد یکی از خواننده های معروف و محبوب کشورمان. در آن زمان اینترنت نبود و هر فرد واقعا باید تلاش می کرد تا به یک هدفی برسد .

دوستان عزیزم بزودی با یک مصاحبه خوب در خدمتتان هستیم ..

شخص مصاحبه شونده نامش فاش نخواهد شد

*بعدا نوشت: بنا ب دلایل شخصی قصد انتشار مصاحبه وجود ندارد . انشاالله به صورت کلیپ منتشرش می کنیم

دوستان عزیز ... اگر دلهایتان خدایی شد .. من را فراموش نکنید

سلام..

ماه رمضان هست و می دانم همه شما دوستان عزیزم مشغول عبادت هستید و روزه می گیرید. بعضی وقت ها شده سحری یک کباب چرب و شور بخورید؟ و صبح بروید به بانک و بعد بروید اداره . در اداره به شما دو تا ماموریت خوشگل بدهند و شما را در گرما در شهرتان بیرون از اداره بفرستند؟ اگر شده کافیست تصور کنید ... به اداره باز می گردید و در گرما با اتوبوس نیز به خانه برمی گردید .. گرسنه نیستید ... اما ... چرا ... خیلی تشنه هستید . به حدی که حتی نمی توانید بنشینید... درست است؟

فرض کنید روزی قوانین تغییر کنند و به شما می گویند شما مجاز به خوردن غذا هستید اما حق خوردن غذاهای آب دار و یا اصلا آب را ندارید؟ فکرش را بکنید که تشنگی چقدر سخت است .. اگر آب نباشد چقدر سلامت در خطر است. همانطور که می دانید زنگ خطر کم آبی دیگر به صدا در آمده .. خیلی از ما هنگام مسواک زدن آب را باز می کنیم .در حمام دوش آب را باز می کنیم و مشغول کف زدن و شامپو زدن می شویم و نیم ساعت برای ماساژ هر شامپو آب را باز نگه می داریم . شده حوصله جارو نداریم و حیاط را با آب جارو می کنیم ! شده وسواس داریم و روزی بیست بار حمام می رویم . شده صد بار ماشین را می شوییم. و شده یک عدد جوراب را می اندازیم در ماشین لباسشویی. شده هر بار استخر را پر می کنیم برای نیم ساعت آب تنی برای یک نفر .. تا هم یکی به ما اعتراض می کند می گوییم که به تو چه ربطی دارد .. پول آب را می دهم .. اما بعضی چیزها دیگر با پول دادن بر نمی گردد . شما نمی توانید دستگاهی بسازید که از طرفی درونش پول وارد شود و از طرف دیگر آب به شما تحویل بدهد . بعضی منابع تجدید ناپذیر کشور هستند .. سرمایه ملی هستند . شما نمی توانید آنها را شخصی اصراف کنید.

بیایید ما جوانان .. ما وبلاگ نویسان و ما نسل پیشرفته قرن بیست و یکی ... یک حرکتی رو شروع کنیم. بیایید دست تو دست هم بدیم ... فرض کنید یک روز آب تموم بشه .. واقعا سخته ... حتی یک لحظه بهش فکر کردن هم عذاب آوره . بیایید همه باهم دست در دست هم بدیم .. و این مساله رو حلش کنیم .ما که امکانات اطلاع رسانی داریم. و به قول خودمون نسل نو و نسل اینترنت دیده هستیم . بیایید با این حرکت از تمام شدن آب جلوگیری کنیم.

تنها کافیست این مطلب را در وبلاگت،سایت ات،صفحه اینستاگرام و یا فیس بوک ات منتشر کنی.چون متن طولانیست می توانی لینکش رو هم بذاری . فقط این متن رو پخش کن و به همه سفارش کن که قراره دست تو دست هم بدیم و نذاریم آب تموم بشه..

ضمن کپی کردن این متن خودمون رو اصلاح کنیم .دیگه با شیر باز مسواک نزنیم .در حمام آب را باز نگذاریم.موقع ظرف شستن با آب باز ظرف نشوییم . و اگر کسی را دیدیم تذکر بدهیم .. بفهمانیم که اگر روزی این آب نباشد .. زندگی وجود نخواهد داشت. نیازی نیست این متن را کپی کنی .. خودت به زبان شیرین خودت بنویس .. فقط بگو که متن تو را نیز کپی کنند و همه دست در دست هم بدیم .. تا این معضل بزرگ رو حل کنیم ..

باشد که نسل های آینده به این حرکت ما افتخار کنند . امیدوارم این حرکت هر چه زودتر رخ بدهد...

ما در اپیزود داستان های زیادی برای تعریف کردن داریم . تنها کافیست منتظر باشید

کل پست های اپیزود رو حذف کردیم ..

از نو شروع می کنیم .. با قلمی جدید .. ظاهری جدید .. تفکری جدید ..