اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

اپیزود

چیزی که می فهمم ( فک کنید توییتره )

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «damnlove» ثبت شده است

فوت می کنم تمامی خاک هایی که روی آن خاطرات تلخ گرفته شدند . خاطراتی که جز تلخی ... چیزی نداشتند ... خاطراتی که گاهی با یک بیت شعر .. یک طعم و یک عطر ... و حتی یک کیک موزیک باز می گردند .. یک هوای ابری ...

گاهی تسلیمش می شوم ... تسلیم آن روزها ... وقتی که هنوز آن دفتر روی همین نت لعنتی وجود دارد .. وقتی ریست بلاگفا توی لعنتی را بالا می آورد و آتش می زند به یک من ... یک من لعنتی که سالها چشم به راحت بودم ...

منی که فرار کردم از موسیقی ... از شعر ... از باران .. تا توی لعنتی را ذهن لعنتی ام بالا نیاورد ... زنده ولی مرده ام ... کسی چه می داند کجای این زندگی لعنتی ام ... وقتی هنوز گور لعنتی ات را وارد زندگی ام می کنی و توی این اتاق لعنتی تر از خودت قدم میزنی ... ولی جسم لعنتی ات روی جسم دیگریست ...

زور می زنند توی لعنتی را بالا بیاورند ...

گاهی تمامی حرف ها ... توی یک کلمه تعریف می شوند ... پس می گویم ...

بخشیدمت ....

خدا هم ببخشد ....

#ولی_خودم_را_نه

توی طوفان من جزیره/من ناپلئون تو دزیره / جز تو کی می تونست از من / همه دنیا رو بگیره

پشت دستمو داغ میکنم که با هر کسی صمیمی نشم... افکار ما جداست