اینستاگرام پولدار ( اصلاح شده حتما مطالعه شود )
قسمت بنفش رنگ به این اپیزود اضافه شده است و خواهشمند است مطالعه شود
سلام . اپیزود امروز شاید درد خیلی از جوانان ما باشد. اپیزود شماره 31 رو تقدیمتون می کنم.
من شخص خودم را مثال می زنم.شخصی هستم که پدرم کارمند بازنشسته است. خودم فوق لیسانس عمران از دانشگاه صنعتی شریف دارم. و همیشه بچه مظلوم و درس خوانی بودم که همیشه همه به من افتخار می کردند. صبح زود می روم از دکه روزنامه فروشی نیازمندی های همشهری را می خرم. در حالی که شخصی که شش سال از من سنش کمتر است پشت پورشه کنارم ویراژ می دهد و می رود. روزنامه را باز می کنم .. به هرجا زنگ می زنم سابقه کار می خواهند و یا آشنای خودشان را سر کار گذاشته اند . شب تا صبح دوندگی .. می بینم پسری که دیپلم دارد در یک شرکت کار خوبی دارد چون پارتی دارد . من فوق لیسانس عمران با معدل 19 دنبال کار حتی سرایداری می گردم . شب و روز می دوم. با اتوبوس خط واحد بالا پایین می کنم تهران لعنتی را . اما حتی برای سرایداری سابقه کار می خواهند. خب باید بلاخره از یک جا شروع کرد. چه کار کنم؟ خسته و کوفته به خانه باز می گردم .دختری که دوستش دارم گفته یا تا ماه دیگر خانه و ماشین می خری یا با پسری که این امکانات رو بهترین اش رو در اختیار من می گذارد ازدواج می کنم . خسته و دل شکسته می رسم خانه. گوشی ام را بر می دارم و اینستاگرامم را باز می کنم . می بینم من با این همه تحصیلات یک ماهه دارم برای کار زحمت می کشم که یک جایی استخدام شم . می بینم پسرهای پولداری که با ماشین های میلیارد تومانی در تهران ویراژ می دهند. و جولان می دهند و پول کثیف پدرشان را به رخ می کشند. خودشان نه هنری دارند. می بینم که با پولهای کثیف به کجا رسیدند . تقسیم ناعادلانه ثروت را می بینم . می بینم من دنبال 60 متر خانه ام در صورتی که آقای ایکس در دو هزار متر خانه اش در تهران عکس دارد. صفحه ها را پایین به بالا می نگرم .. دختران تهران .. خواهرانم را می بینم که چگونه برای این پست فطرت ها خودکشی می کنند. کسانی که انسانها را با پول می خرند چون بی کفایتی برخی از افراد دولت قبل آنها را فربه کرده.. می بینم دختری که دوستش دارم را با پسری که می گوید پولدار است . می بینم .. چرا من ندارم . چرا باید من در حسرت زندگی باشم. . و این می شود که جوان ایرانی بی اعصاب می شود .عقده ای میشود و زیر پیج هنرمندان فحش و ناسزا می دهد . چطور جوان بیست ساله صاحب کارخانه سنگ میشود. در شکم مادرش این کارخانه را احداث کرده؟ وقتی که پدرش با رانت این پول های کثیف را وارد کرده تا پسرش با ماشین های عجیب و غریب در تهران ویراژ بدهد .. من به چه امیدی از خواب بلند شوم و با اتوبوس های مسخره خط واحد دنبال کار حتی با حقوق ماهی هشتصد هزار تومان بگردم.که برای من اوکازیون هست. وقتی اختراع کردم و مجبور شدم به خاطر بی پولی بفروشمش به یک بچه پولدار تا او به نام خودش ثبت کند . من می شوم که اعصاب هیچ چیز را ندارم . با حتم می گویم پولهایشان کثیف است .چون اگر تمیز بود .. پسرانشان انقدر کثیف نبودند .. پس پولهایشان مانند خودشان ... کثیف است .. یاد ماشین های خیلی لوکسی می افتم که از کنارم رد می شوند . امیدم را از دست می دهم ... و باز اینها در اینستاگرام جولان می دهند.
این داستان ساختگی هست و من این نیستم .. اما درد و دل خیلی از جوان ها را امروز به خود نسبت دادم و با زبان خودم گفتم. چون دیدم راننده تاکسی که می نالد از اینکه باید کار کند خرج خانواده اش را بدهد ... خیلی کثیف شده .. خیلی .. و آنهایی که هنوز مدعی این هستند که خیر .. بدانند کلاه بزرگی سر خودشان گذاشتند . کاش کمپینی تشکیل بشه و این میکروب های داخل اینستاگرام حذف بشن تا خیلی از جوان های ما را نا امید نکنند . تا بفهمند نمی توانند هر غلطی بخواهند انجام بدهند. چرا چنین کمپین هایی ایجاد نمی شود تا این جور میکروب ها را نگذارند انقدر رشد کنند ؟
کاش از خواب بیدار شویم
در راستای پیامی که پدر برای من ارسال کرد برای شما هم می گذارم :
فاجعه ای به نام نوکیسگی!!
نوکیسگی را این گونه تعریف کرده اند:
قشری که از نظر در آمد به طبقه بالا و از نظر فرهنگی به طبقه پایین و حتی لمپن ها بسیار نزدیک است. لمپن های فرهنگی، علاقه بسیاری به " خودنمایی" ، " دیده شدن" " عرض اندام" و "نوچه پروری" دارند. عده ای نوکیسگان امروزی را " جاهلان پورشه سوار" می نامند.
نو کیسه ها،از یک طبقه اجتماعی مبدا به یک طبقه اجتماعی مقصد پرتاپ شده اند. این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق یا استفاده از رانت و شرایط و التهابات اقتصادی رخ می دهد.
آن ها، دیگر نه خود را به طبقه اجتماعی مبدا متعلق می دانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کرده اند، آشنایی دارند. یعنی از گذشته خود نفرت و از اکنون خود ترس و احساس حقارت دارند. نوکیسه برای این که به طبقه سابق خود ثابت کند که دیگر به آن ها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه جدیدی که به آن پرتاب شده است، مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر، خرید دیوانه وار کالا های لوکس، نمایش عروسی ها، میهمانی ها و خانه های آن چنانی شان است. از این روست که عده ای نوکیسه ها را " جاهلان پورشه سوار " می نامند.
اما فاجعه اصلی از جایی آغاز می شود که ما، فیلم و عکس عروسی ها، میهمانی ها، اتوموبیل ها و خانه های آن ها را از طریق پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی برای همدیگر ارسال می کنیم. ما با این کار به مزدوران تبلیغاتی ان ها تبدیل می شویم که بی مزد و منت ، به هدفی که آن ها دارند نزدیکشان می کنیم. آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن. جاهلان عصر جدید نوچه های جدید لازم دارند. عده ای با موبایل های شان، عکس و فیلم آن ها را به اشتراک می گذارند و افتخار نوچگی آن ها را پذیرا می شوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسه ها متنفرند. زیرا می دانند نوکیسه ها بر خلاف سرمایه دارها ی واقعی و قشر ثروتمند سنتی، سرمایه خود را نه در کار آفرینی که در دلالی صرف می کنند. آن ها منابع مالی جامعه را بر اساس بی لیاقتی به دست گرفته اند و بر این تنفر دامن می زنند. اما فاجعه بزرگ تر وقتی رخ می دهد که هنگام تماشای فیلم عروسی ها و پارتی های این دسته، به جای آن که به فکر پس گرفتن حق خود باشیم، خودمان را جای این افراد می گذاریم و بر زندگی سطحی و انگل گونه این افراد حسرت می خوریم.
فاجعه آغاز شده است. شما صدایش را نمی شنوید؟
- ۹۴/۰۷/۱۱
والبته
کسی که دلش خونه از نداشتن ونبودن
با دیدن خیلی چیزای دیگه داغ دلش تازه می شه...این نباشه هستن خیلی چیزای دیگه...